فکر میکنم امسال جایز باشه که امام حسین و ۷۲ تن یارانش، اون دنیا برای ما مراسم محرمو برگزار کنن. یزید پیش حاکمان جمهوری اسلامیلنگ میندازه.
من الان توی اسنپم و دارم از کوره برمیگردم. راننده هم مداحی گذاشته. به همین قبله قسم مداحه با ریتم یه آهنگ هندی داره میخونه.
آهنگه بود که میگفت «مری جونی» یا همچین چیزی (والا من آهنگ هندی گوش نمیدم فقط این به گوشم آشناست)
پ.ن: حفظ حرمت هر چیزی به عهدهٔ همون افرادیه که ادعا میکنن بهش معتقدن. اگه مذهبیها به جای جنگیدن با موضوعات و آدمای غیرمذهبی، نظارت بهتری روی کارهای خودشون داشتن الان اوضاع همهمون بهتر بود. نه چیزی از دین مونده نه موضوعات غیردینی دیگه.
نمیدونم چرا انقدر امروز دلگیره. گربه سفیده هم از صبح تنهایی نشسته تو حیاط و با یه غمیبقیه رو صدا میزنه. نمیدونم کجا رفتن. انقدر ناله کرد تا آخرش رفتم بغلش کردم و ده دقیقهای نوازشش کردم بلکه آروم بشه. جالبه الان رفته یه گوشه نشسته دیگه صدا نمیزنه. انگار واقعا آروم شد💓
پ.ن: مادره و یکی از پلنگیها برگشتن، ولی اون یکی پلنگیه نیومد:( امیدوارم بلایی سرش نیومده باشه!
پ.ن: حیوونا هم احساسات دارن. ببینید این عکسو! قشنگ معلومه داره غصه میخوره:( از کجا معلوم اینا شعور و احساساتشون از ما بیشتر نباشه! از کجا معلوم ما اشرف مخلوقاتیم؟ شاید فقط همون حیوان ناطقیم!!
اگر از دیگران انتظار مهر و محبت داری، قبل از همه این را به خودت بدهکاری. کسی که خودش را دوست ندارد، امکان ندارد دوست داشته شود. اگر خودت را دوست داری، اما دنیا برایت خار میفرستد، خوشحال باش؛ چون بهزودی برایت گل میفرستد.
📖 ملت عشق
🖋️ الیف شافاک
به نظر میرسه «طرح ضایعسازی والدین» مرحلهای از رشد بچههاست. تا امتیاز این مرحله رو نگیرن وارد مرحلهٔ بعد نمیشن
سؤالهای نسیم
یک. تو پست قبل گفتین همجنسبازی با همجنسگرایی فرق داره. ممکنه بگین فرقشون چیه؟
همجنسگرایی گرایش طبیعی و فطری یه فرد به همجنس خودشه. با این گرایش بهدنیا میاد و از نظر سلامت روان و جسم هیچ فرقی با یه دگرجنسگرا نداره و سالمه، اما همجنسباز یه فرد دگرجنسگراست که بهعلت محیط بد یا اتفاقات دردناک مثل تجاوز در کودکی به سمت همجنس خودش تمایل پیدا کرده. لفظ «باز» اشاره به فطری نبودن گرایشش داره، که چون برخلاف فطرتشه باید درمان بشه. همجنسگراها آدمای سالم و بیخطری برای جامعه هستند، ولی همجنسبازها بیمار محسوب میشن و باید درمان بشن.
دو.چرا در این مقاله علم غربیها رو در نظر گرفتین اما عقاید مذهبی مردم رو در فرهنگ ایران اسلامیاز یاد بردین؟؟؟ همجنسبازی یا به قول شما همجنسگرایی در اسلام همیشه مردود بوده.
دنیای علم، غرب و شرق نمیشناسه و دنیای بدون مرزه. اهالی علم سروکارشون با منطق و دلیله و کاری با دین و مذهب ندارن. دنبال چرایی و چگونگی یه پدیده هستن. قرار بود بفهمیم همجنسگراها بیمار و مضر هستن یا طبیعی و سالم که فهمیدیم.
در اسلام، مسیحیت و یهودیت همجنسگرایی محکوم به اعدامه، چون زمانی که این ادیان ساخته شدن کسی این تحقیقات رو انجام نداده بود و طبیعیه که فکر میکردن گرایشهای دیگه انحراف جنسی هستن و خطرناکن. الان در تعداد زیادی از کشورها کشیشهای مسیحی علم رو پذیرفتن و خودشون همجنسگراها رو به عقد هم درمیارن. روحانیون ما هم اگر کمیاهل علم رو قبول داشته باشن، پذیرشش خیلی دور نیست.
سه.در قرآن اومده که قوم لوط مورد لعنت پیامبر قرار گرفتند و نابود شدند.سوال من اینه که اگر این نوع روابط درست بودچرا در قرآن هیچ اشارهای نشد و فقط روی رفتار بد این قوم تاکید کردند؟ یعنی خدا نمیتوانست بلافاصله آیهای بیاره تا این همه سو تفاهم به وجود نیاد؟؟
قوم لوط گرفتار همجنسبازی شدن که انحراف جنسی به حساب میاد. ( این صد بار ) از زن و بچه و خانوادههاشون غافل شدن و خدا هم به فناشون داده:)
اگه متن رو خوب خونده باشید، اشاره کردم که فقط ۱۰ درصد از یه جمعیت همجنسگرا میشن. انتخاب و اختیاری هم در کار نیست و کسی نمیتونه گرایش خودشو تغییر بده، پس جای هیچ نگرانی نیست.
حالا اگه خدا میخواست تفاوت همجنسگرایی و همجنسبازی رو به مردم اون زمان هم بگه آیا اونا میتونستن درک کنن؟ (قطعا مثل بز پیامبرو نگاه میکردن). تو قرن ۲۱ با هزار دلیل علمیو منطقی دارم فرقشو براتون میگم هنوز درکش براتون سخته چه توقعی از اون بادیهنشینها دارید!
چهار. همون طور که خودتون اشاره کردید همیشه در طول تاریخ وجود داشته. پس تو زمان پیامبر اسلام هم این روابط تاسف بار رواج داشت. حالا سوال من اینه که چرا همون زمان پیامبر و ائمه هیچ حدیثی در این باره ندارند؟؟ اگه این روابط حلال بود و مردان میتونستن با مردها ازدواج کنند و بین همجنسبازی و همجنسگرایی فرقی وجودداشت آیا پیامبر نمیتونست مردان رو به عقد مردان در بیاره؟؟؟
پیامبر هر چقدر هم علم داشته قطعا علم امروز رو نداشته، اگر هم داشته بازم میگم، برای مردم اون زمان درکش ناممکن بوده. پیامبر به اون خوبی رو باهاش نساختن بعد همین مونده بود ببینن داره دو تا مرد رو به عقد هم درمیاره. هیچی دیگه پیامبرو یه منحرف خطاب میکردن و میکشتنش. بعد اصلا هم تو قرآن میومد هم پیامبر میگفت. با کدوم امکانات و علمیمیخواستن این دو تا رو تشخیص بدن؟؟ پیامبر قرار بوده مردم اون زمانو در حد فهمشون هدایت کنه، قرار نبوده یدفعه ببرهشون آینده که. ظرفیتو نداشتن.
ببین اگه قرار بود ما تو قرن ۲۱ با علم ۱۴۰۰ سال پیش زندگی کنیم که عقل میخواستیم چیکار؟! چرا خدا به ما عقل داده؟
پنج. اگه این روابط عادی بود چرا در طول هزار و چهارصد سال هیچ نوع ازدواجی بین همجنسبازا ثبت نشد اما الان غربیهایی که خدا رو قبول ندارن دارن سعی میکنند عادی نشون بدن؟
وجود داشته ولی عادی نبوده. البته بیشتر هم همجنسبازی به عنوان تفنن و تفریح رواج داشته، ولی اگه کسی میخواسته جدی با یه همجنسش زندگی کنه حکمش اعدام بوده اکثر جاها. فقط انگار چین و ژاپن کلا با قضیه مشکل نداشتن اونم باز در حد تفنن بوده. خُل بودن رسما. برای تفنن بد نبوده برای زندگی بد بوده
خیلی درگیر گذشتهای! الانو بچسب. قدیمیا اگه علم و سواد داشتن بهشون نمیگفتیم قدیمی:)
شش.مقایسه اشتباهی داشتید و آدم رو با حیوانات دیگه مقایسه کردین. آدم اشرف مخلوقات هست و همهی ما زاییده حضرت آدم و حوا هستیم. بین آدم و چهارپایان فرقه. دلیل نمیشه که چون دانشمندا روی موش آزمایش کردن و به نتیجه رسیدند آدما هم اون طوری رفتار کنند. قبول ندارید؟
نه! اگه همین حیوانات ما رو در پیشرفت علم کمک نکرده بودن، الان مایی وجود نداشتیم. واکسنها روی کیها تست میشن؟ تو بدن کیها ساخته میشن؟ خیلی از داروهامون رو همین حیوونها میسازن. اگه تشابهی بین ما و حیوانات نبود ما روی چی میخواستیم آزمون و خطا بکنیم؟ اتفاقا خیلی خوب هم دلیل میشه، چون ما ادامهٔ تکامل حیوانات هستیم. توصیه میکنم پست تکامل رو بخونید.
هفت. الان به نظر شما که میگین ازدواج دو مرد اشکالی نداره سنتها باید عوض شه؟؟ الان پسرها هم براشون باید خاستگار بیاد؟؟؟ سنتهای بله برون، شیرینی خورون، عقدکنون و همهی اینها باید بین دو مرد یا دو زن انجام شه؟؟؟
طرف از ترس اینکه اعدام نشه باید هویتشو مخفی کنه و آرزوی یه زندگی دونفره رو به گور ببره بعد شما درگیر این هستی که کی چایی ببره کی خواستگاری بره. همین سؤال اوج غربت این آدما رو داره نشون میده.
هشت.مهم ترین سوال من که امیدوارم جواب قانع کنندهای براش داشته باشین. همون طور که میدونین تا زمانی که بین زن و مرد عقد جاری نشه حلال نمیشن. حالا اگه دویست سال قبل که این مسائل مطرح نبود دو تا مرد میخواستن با هم باشند و عقد نمیخوندن رابطشون حلال بود؟؟؟؟
فکر میکنی وقتی یه جمله بین زن و مرد خونده میشه و اونها بله میگن یدفعه یه واکنش شیمیایی رخ میده و حرامها به هم حلال میشن؟!
دویست سال قبل رو ولش کن. آیا بین آدم و حوا کسی خطبهٔ عقد خونده که زن و شوهر بشن؟
این خطبه خوندن در حضور دیگران برای مهم دونستن عهد و پیمانشونه و ثبت رسمیازدواج، که البته کار درستیه به نظر من. (گفتم بگم نیاین منو محکوم به حمایت از ازدواج سفید بکنید. به نظر من ازدواج سفید بیعقلیه. وقتی رسمیثبت میشه هزار ماجرا داریم دیگه تعهد رسمیهم ندن که کلاهمون پس معرکهس)
اول میخوام یه ذهنیت درست بهتون بدم، از مسیری که میخوایم بریم:
- قدم اول اینه که از خودمون بپرسیم «لزوم بررسی این موضوع چیه؟ چرا من باید وقت و انرژیمو خرجش کنم؟ آیا این کار من فضولی و دخالت بیجاست یا نه اتفاقا لازم و مفیده؟»
- قدم دوم بررسی تاریخی و زیستی پدیدهس. با کمک علم تاریخ و علم زیستشناسی باید بررسی کنیم این پدیده از اول خلقت بوده یا نه. اگر از ابتدا بوده مشخص میشه با یه پدیدهٔ طبیعی سر و کار داریم. اگر هم از جایی وسطهای تاریخ شروع شده، باید اختیاری و غیراختیاری بودن پدیده رو بررسی کنیم، مثلا بفهمیم یک رفتار اجتماعیه و با اختیار انجام میشه یا یک اختلال و بیماریه و با تصمیم قبلی فرد ایجاد نشده.
- قدم سوم واکنش درست به نتایج مرحلهٔ قبله. اگر فهمیده باشیم با یک امر طبیعی و بیضرر سروکار داریم میتونیم به ارگانها و گروههای نگران اطمینان بدیم که جای هیچ نگرانی برای اجتماع و طبیعت نیست و دیگه لازم نیست با این پدیده مقابله کنند و اون رو بهعنوان یه پدیدهٔ طبیعی بپذیرند و اون رو از لیست جرائم و بیماریها و اختلالات خارج کنند. اگر فهمیده باشیم با یک پدیدهٔ غیرطبیعی و غیراختیاری مثل یک بیماری و اختلال مواجهیم که خب از لیست جرائم خارج میشه، ولی باید بررسی کنیم درمانپذیره یا نه. اگر درمانپذیر باشه که وظیفهٔ انسانی حکم میکنه درمانشون کنیم، اگر درمانپذیر نیست باید اونها رو همینطور که هست بپذیریم. اگر هم فهمیده باشیم با یک پدیدهٔ غیرطبیعی و اختیاری مواجهیم، میتونیم برچسب جرم روی اون بذاریم و برای اون مجازات قرار بدیم.
قدم اول: آیا لازمه ما گرایشهای جنسی رو بررسی کنیم یا این رفتار ما نقض حقوق شخصی آدمهاست؟
تا لحظهای که یک رفتار یا پدیده هیچ ضرر و زیانی به جامعه و محیط زیست وارد نکرده و آیندهٔ اونها به خطر ننداخته، لازم نیست ما خودمون رو درگیر اون موضوع کنیم. برای مثال یه نفر میخواد همهٔ عمرش آبی بپوشه یا سفر کنه یا هر رفتاری که اختلالی در زندگی و آیندهٔ محیطش ایجاد نمیکنه. الان باید ببینیم آیا گرایشهای جنسی ضرر و زیانی برای جامعه و محیط زیست دارند؟ تا زمانی که گرایش جنسی و ارتباط، با توافق و رضایت دو طرف انجام بگیره و هیچکدوم از طرفین از نظر جسمیو روانی متضرر نشن و ارتباط اونها عواقبی برای محیط زیست و جامعه نداشته باشه، ما حق دخالت در این ارتباط رو نداریم. با توجه به همین دیدگاه سازمان جهانی بهداشت و سازمان روانشناسی آمریکا، گرایشاتی که باعث آزار دیدن کودکان، حیوانات و حتی خود فرد در اثر گرایش به اشیاء میشوند را جزء اختلالات جنسی قرار داده و چهار گرایش همجنسگرایی (تمایل به همجنس خود)، دوجنسگرایی (تمایل به هر دو جنس)، دگرجنسگرایی (تمایل به جنس مخالف)، بیجنسگرایی (نداشتن هیچ تمایل جنسی) را به عنوان گرایشهای طبیعی در نظر گرفته است.
تا اینجا همگی قبول داریم که اختلالات جنسی رو باید باهاشون مقابله کنیم، چون هم جامعه در خطره هم محیط زیست. میدونیم که اختلالات، بیماری هستن و مقابله با اونها یعنی درمان، اما بحث اصلی و جهانی اینروزها بر سر چهار گرایش جنسی هست. مخالفها فقط دگرجنسگرایی رو قبول دارن و بقیه رو انحراف جامعه تلقی میکنن و معتقدند برای آیندهٔ نسل بشر خطرآفرینه. موافقها معتقدند هر چهار گرایش طبیعی هستند و هیچ خطری جامعه رو تهدید نمیکنه.
خب الان ما باید دخالت کنیم یا نه؟ چون ترسها و نگرانیهایی برای به خطر افتادن روابط خانوادگی و جامعه و ادامه پیدا نکردن نسل بشر وجود داره ما به عنوان عضوی از جامعه مجبوریم که این موضوع رو بررسی کنیم. جایی میتونیم موافق یا مخالف نباشیم که به بیضرر بودن موضوع اطمینان داشته باشیم.
قدم دوم: بررسی تاریخی و زیستی همجنسگرایی
تاریخچه اجتماعی همجنسگرایی:
- در اروپا: قدیمیترین مستندات در رابطه با همجنسگرایی مربوط به یونان باستان است. سافو شاعری زن از جزایر لسبوس متعلق به یونان باستان بوده که در اشعارش رابطههای عشقی را به دختران و زنان تعمیم داده و از واژهٔ لزبین استفاده کرده. در یونان باستان روابط بین مردان و پسران جوان معمول بوده که به آن عشق افلاطونی میگفتند. در دوران رنسانس نیز در ایتالیا میتوان تا نام ۵۰۰ نفر از افراد معروف این دوره را که درگیر روابط همجنسگرایانه بودند را مشاهده کرد. از جمله کسانی که گمان بر همجنسگراییاش میرود، لئوناردو دا وینچی است. از اواسط قرن سیزدهم میلادی به اینسو مجازات همجنسگرایی تقریباً در تمامیاروپا مرگ بودهاست.
- در آفریقا: اوان پریچارد مردمشناس انگلیسی گزارش کردهاست که مردان جنگجو در قبیله «زَنده» در شمال کنگو دارای معشوقهای مذکری بین دوازده تا بیست ساله داشتهاند که در کارهای خانه به اعضای خانه کمک میکردهاند یا برخی نیز در اعمالی جنسی شرکت داشتهاند. هرچند که چنین رسمیدر قرن بیستم و پس از تسلط اروپاییان بر کشورهای آفریقایی از بین رفته بود اما توسط پیران و بزرگان این قبیله که پریچارد با آنها گفتگو کرده بود نقل شد.
- در ژاپن: همجنسگرایی در ژاپن هرگز به عنوان یک گناه توسط دین و جامعه نگریسته نشدهاست. در طول تاریخ ژاپن تمامیشوگونها دارای یک معشوق مذکر بودهاند و این رسم یکی از ارکان سنت سامورایی بود.
- در چین: همجنسگرایی از ابتدای آغاز تاریخ این کشور وجود داشتهاست. بر طبق اسناد تقریباً همهٔ امپراتوران دارای یک شریک جنسی مذکر بودهاند. همچنین در برخی کتابهای تاریخ توضیحاتی نیز دربارهٔ زنان همجنسگرا وجود دارد.
- در ایران: در دوران هخامنشیان و ساسانیان مجازات رابطه با همجنس، اعدام بودهاست و وجود چنین قوانینی نشانگر این است که این عمل در جامعه رخ میداده. در دوران صفویان و در ایران پس از اسلام با روابط همجنسگرایانه در مکانهای زیادی همچون دیرها، کاروانسراها، حمامها و پادگانهای نظامیبرخوردی صورت نمیشده و مجاز بودهاست، همچنین در این دوره اماکنی تحت عنوان امردخانه برای فعالیت روسپیان مذکر وجود داشتهاست.
در ادبیات فارسی برخی شاعران ایرانی همچون سعدی و جامی اشعاری با «مضامین همجنسخواهانه» دارند، علاوه بر این در ادبیات ایران داستانهایی حول محور عشق دو همجنس به یکدیگر نیز وجود دارد. ناظر و منظور منظومهای عاشقانه است که توسط وحشی بافقی سروده شده که در آن پسر وزیر که ناظر نام دارد عاشق پسر پادشاه که منظور است، میگردد. در یکیدو قرن نخستین بعد از اسلام مدرکی دربارهٔ شاهدبازی نمیتوان یافت. همجنسگرایی در دوران طلایی اسلام معمول بود و به شکلی که افراد بزرگسال با پسران جوان به اعمال جنسی میپرداختند اما افراد بزرگسال بهطور معمول نقش فعال را بر عهده میگرفتند. ابونواس شعرهای فراوانی در مدح پسران نوجوان دارد. در ایران پس از اسلام واژهٔ شاهدبازی در ادبیات ایران بسیار خودنمایی میکند و آن را مترادف همجنسگرایی میدانند.
تاریخچهٔ زیستی همجنسگرایی:
- بررسی حضور آنها در جانوران: همجنسگرایی و دوجنسگرایی تاکنون در ۱۵۰۰ گونه جانوری از پستانداران گرفته تا خرچنگها و کرمها مشاهده شده، ولی تصور میشود که رقم واقعی بسیار بیشتر از این باشد. رفتارهای همجنسگرایانه بهخصوص در جانوران گلهزی با زندگی گروهی پیچیده شایعتر است و نقشی اساسی در زندگی آنان بازی میکند. طبق آمار، ۱۰درصد از هر جمعیت انسانی و حیوانی همجنسگرا هستند.(مقاله) این آمار نشان میدهد که یک انتخاب طبیعیِ مداخلهگر وجود همجنسگراها را کنترل میکند.
- از نظر ژنتیکی: براساس پژوهشهایی ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر میتواند بر گرایش جنسی فرزند تأثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنسگرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد (مقاله). در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کرهای موفق شدند با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موشهای ماده را تغییر دهند. موشهای ماده از آن پس به موشهای جنس موافق خود علاقه نشان میدادند و موشهای نر را پس میزدند و از بوئیدن ادرار موشهای نر خودداری میکردند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث میشود مغز موشها همانند مغز موشهای نر عمل کند.» (مقاله). نتایج پژوهشهای جدید وجود دو ژن جدید در کروموزومهای ۱۳ و ۱۴ و تأثیر آن در همجنسگرایی مردانه را نشان میدهد. این ژنها عملکرد غده هیپوتالاموس و تیروئید را نیز تحت تأثیر قرار میدهند که برخی از تفاوتهای فیزیولوژیک همجنسگرایان مانند لاغرتر بودنشان را توضیح میدهد (مقاله). مرکز احساسات در مغز در بخشی به نام هیپوتالاموس و دستگاه لیمبیکه. در مقالهٔ دیگهای هم اومده بود که بررسیها نشون داده همجنسگرایان برادرهای بیشتری نسبت به دگرجنسگراها دارند. بررسی که کردند متوجه شدند هر بار که یک مادر فرزند پسری رو باردار میشه پروتئینی در بدنش ترشح میشه که روی هیپوتالاموس مغز جنین اثر میگذاره. طبق آمارها مشخص شده بود که به ازای تولد هر پسر در یک خانواده، ۳۰درصد احتمال همجنسگرا بودن اون افزایش پیدا میکنه. اینطور نتیجهگیری کرده بود که گویا طبیعت برای جلوگیری از انفجار جمعیت، با همجنسگرا کردن درصدی از اونها جلوی تولیدمثل بیشتر رو میگیره. (مقاله).
- از نظر فرضیه هورمونی پیش از تولد: آکادمیپزشکان آمریکا در مقالهای تحت عنوان همجنسگرایی نوجوانی در سال ۲۰۰۳ نوشت ابتدا کارشناسان به این نتیجه رسیدند که گسترش همجنسگرایی بهعلت اختلالات رشدی است، اما اخیرا برخی پژوهشها توضیح میدهد که توسعه همجنسگرایی مربوط به ترشح غدد عصبی است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که گرایش جنسی چه دگرجنسگرا یا همجنسگرا، در نتیجهٔ تداخل پیچیدهٔ بین تأثیرات آناتومیک و هورمونی در طول رشد جنین است (مقاله).
- تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان: پژوهشهای جدید اثبات کردهاند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شبیهاست (مقاله). نیمکرههای مغز در مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا نسبت به هم موزون است در حالی که نیمکره راست زنان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا نسبت به نیمکره چپ بزرگتر است (مقاله). جالبتر از همه اینه که زنهای همجنسگرا چهرههای درشتتری نسبت به دگرجنسگراها دارند و مردهای همجنسگرا چهرههای ظریفتری نسبت به دگرجنسگراها دارند. اخیرا یک شرکت نرمافزاری ساخته بود که تا ۹۷درصد مردها و زنان همجنسگرا رو از روی چهره تشخیص میداد. تفاوتهای جسمیهمجنسگراها و دگرجنسگراها خیلی زیادن، ولی به همینها اکتفا میکنم.
قدم سوم: تحلیل نتایج بدست آمده از مرحلهٔ قبل و بروز واکنش صحیح
- نتایج تاریخی نشون دادن که از ابتدای تاریخ و در تمام قومها انواع مختلفی از گرایشهای جنسی وجود داشته و فقط بعضیها در اقلیت بودند و بعضی در اکثریت؛ پس میتونیم نتیجه بگیریم که همجنسگرایی پدیدهٔ نوظهور و حاصل انحطاط بشریت نیست. آدمها با گرایشهای مختلف در کنار هم زندگی کردند و همیشه بنیان خانواده و دین و مذهب حفظ شده، همچنین آزادی دادن به اقلیتها باعث رواج اونها نشده و همچنان این گروه تعداد بسیار کمیاز جامعه رو تشکیل میدهند. قوانین سختگیرانه مثل اعدام هم هیچوقت نتونسته این گرایش رو از بین ببره.
- نتایج زیستی هم نشون میده گرایشهای جنسی متفاوت از ابتدای خلقت بین جانوران وجود داشتن و گویا خود طبیعت برای کنترل جمعیت این گرایشها رو بوجود آورده. تحقیقات نشون میدن گرایشهای جنسی در دوران جنینی مشخص میشن و بعد از تولد این گرایش تغییرناپذیره. کسی نمیتونه از دگرجنسگرا به همجنسگرا یا بلعکس گرایش خودش رو تغییر بده، پس این نگرانی که ممکنه این رفتارها رواج پیدا کنه از نظر زیستی هم منتفیه.
در طی دهههای گذشته روانشناسان زیادی سعی کردند همجنسگرایان رو درمان کنند، ولی تا به حال هیچ فردی موفق به تغییر گرایش جنسی خود نشده است. در نهایت با انجام تحقیقات زیستی و روانشناسی متعدد، از دههٔ ۱۹۷۰، اتفاقنظر دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری و متخصصان روانشناسی در جهان، چنین است که همجنسگرایی یک شاخهٔ سالم از گرایشهای جنسی در انسان است. انجمن روانپزشکی آمریکا از سال ۱۹۷۴ همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای روانی خارج کرد (لیست DSM). دیگر سازمانهای بزرگ بهداشتی در جهان نیز کمیبعد همجنسگرایی را از لیست بیماریهای خود حذف نمودند.
ریشهٔ ترس، ناآشناییه. ماها از چیزی که نمیشناسیم میترسیم و این ریشه در تکامل ما داره. ترس از ناشناختهها همیشه به ما کمک کرده تا خودمون رو از آسیب دیدن حفظ کنیم. اگه به طبیعت و موجودات دیگه هم نگاه کنیم، میبینیم که اونها هم به ناشناختهها عکسالعمل نشون میدن و یا باهاش میجنگن یا پا به فرار میذارن.
ولی! ما الان به درجهای از آگاهی رسیدیم که نباید غریزی عمل کنیم. میتونیم با پدیدههای ناشناخته آشنا بشیم و درکشون کنیم، شاید متوجه بشیم که برای ما خطری ندارن، شاید حتی مفید باشن.
توی این پست میخوام داستان زندگی یه آدم رو تعریف کنم. یه آقایی که سال گذشته از طریق اینستاگرام باهاش آشنا شدم و مدتی هست ازش بیخبرم. این آقا با اسم مستعاری که الان یادم نیست و قلم خوبی هم داشت، زندگیش رو از کودکی تا الان تعریف کرده بود. من با اسم علی براتون تعریف میکنم.
علی دوست داشت آدما رو با زندگی و درونیاتش آشنا بکنه؛ چون میخواست درکش کنن تا کمیاز دردهاش کاسته بشه. دردش چی بود؟ متفاوت بودن! اینطور تعریف کرده بود، از سنین خیلی کم که همهٔ پسرها خودشون رو میشناسن و متوجه تفاوتهاشون با جنس مخالف میشن و اولین کششها و کنجکاویها رو به جنس زن پیدا میکنن، علی هیچ جذابیتی در دخترها نمیدیده. وقتایی که بچهها توی دبستان و راهنمایی دوست داشتن راجع به فانتزیهاشون از دخترا حرف بزنن، این برعکس دوست داشته بشینه و پسرهای دیگه رو نگاه کنه و اونها رو دوست داشته باشه. تعریف میکرد که اتفاقی متوجه میشه یه پسر دیگه هم این گرایشو داشته و بعدها با هم مینشستن و از فانتزیهاشون راجع به پسرهای دیگه حرف میزدن، ولی از اونجایی که علی خانوادهٔ متدین و معتقدی داشته و البته خودش هم همینطور تربیت شده بوده، همیشه از احساسات خودش شرمنده بوده. میگفت همیشه عذاب وجدان داشتم و فکر میکردم آدم بدی هستم. هر کاری کردم تا از گرایشاتم دور بشم. نماز میخوندم، روزه میگرفتم، حتی محرمها نذر میکردم برم هیئت تا این افکار از ذهنم دور بشه، ولی پام که به مراسم میرسید جذب اندام و بازوهای مردها میشدم و به خودم میومدم میدیدم دوباره دارم یه جور خاصی بهشون نگاه میکنم. میگفت کلافه بودم که چرا من اینجوریم. چرا من باید گرایشی داشته باشم که خدا بهخاطرش قوم لوط رو نابود کرده. برعکس هیچ حس و تمایلی به دخترها نداشتم. انقدر بهشون بیاعتنا بودم و توی مجالس بهشون بیتوجه بودم که همه من رو یه پسر پاک و مقدس میدونستن. تعریف میکرد حتی زمان دانشجویی خودشو مجبور میکنه با یه دختر دوست بشه و بهش علاقه پیدا کنه، ولی کارساز نبوده. کمترین حسی بهش نداشته و ارتباطو تموم میکنه. خلاصه بهجایی میرسه که از سرکوب کردن خودش خسته میشه. میگه من نمیدونم چرا دین اینطور میگه، ولی من با طبیعتم نمیتونم بجنگم. اگر خدا منو ساخته حتما خودش هم منو درک میکنه. من مجبورم بین اعتقادات گذشتگان و چیزی که هستم یکی رو انتخاب کنم و بیفتم دنبال اینکه دلیل این گرایش من چیه. خودش رو میپذیره و تصمیم میگیره واقعیت خودش رو انکار نکنه. علی یه معمار موفق و شخصیت محبوب و بیآزار جامعه بود. یه آدم تحصیلکرده و مؤدب که خانواده و همکارهاش همگی دوستش داشتن، ولی فقط از درونش خبر نداشتن. تعریف میکرد که مرتب دوست و آشنا و همکار و حتی رئیسش بهش دختر معرفی میکنن، ولی مجبوره با یه بهونهای ردشون کنه. از خلاهای عاطفیش میگفت. از تنهاییهاش. از اینکه حسرت عشق به دلش مونده بود. میگفت سالها پیش عاشق یه نفر میشه و مدتها درگیرش بوده و جرأت نمیکنه از طرف گرایش جنسیش رو بپرسه و وقتی اون با یه دختر ازدواج میکنه میفهمه که مدتها عاشق یه دگرباشگرا بوده. آخرین روزها که پیجش رو میخوندم، میگفت که بعد از مدتها از یه مرد دیگه خوشش اومده ولی اینبار تصمیم گرفته بود بره و باهاش صحبت کنه و بفهمه همجنسگراست یا دگرجنسگرا... ولی این اواخر انقدر توهینها و تحقیرها زیاد بود که پیجش رو بست و من دیگه ازش خبر ندارم.
اینو براتون بهعنوان یه مثال تعریف کردم که شاید یکم بتونید درکشون کنید. دلایل علمیاین گرایشهای متفاوت جنسی رو در پست بعدی میارم. فعلا به این آدما فکر کنید که تعدادشون خیلی کمه و چقدر سخته بتونن در همین سکوت و خفا یکی رو پیدا کنن که همراهشون باشه. با چه مشقتی! همونطور که منِ دختر از بین اینهمه مردی که توی زندگیم میبینم شاید فقط عاشق یک یا نهایتا دو نفر بشم و تازه این عشق دو طرفه باشه، این آدمها هم همینطورن. هر روز که عاشق نمیشن. فکر کنید فقط ده درصد جامعه رو همجنسگراها تشکیل میدن و از بین این تعداد کم چقدر احتمالش کمه که دو نفر همدیگرو پیدا کنن و مکمل هم باشن، بعد تا میان با هم زندگی کنن از سمت خانواده و جامعه بدترین تهدیدها و تحقیرها و توهینها رو میشنون و حتی محکوم به اعدام میشن. چرا؟؟ برای گرایش طبیعی که خودشون انتخابش نکردن؟ به چه جرمی؟ چه ظلمی؟
یادمه علی در جواب کامنتهای توهینآمیز میگفت: «آخه چرا فکر میکنید این انتخاب خودمه؟ به همین کامنتها نگاه کنید! من چرا باید این همه بدبختی و تنهایی رو انتخاب کنم اگه میتونم با یه دختر از زندگی لذت ببرم؟ تا حالا به این فکر کردید ممکن بود خودتون فقط برای گرایش جنسیتون توی جامعه محکوم به مرگ بشید؟ این همه تنهایی و بیکسی رو تحمل کنید!..» واقعا چرا فکر میکنیم خودشون میخوان؟
بله هستن آدمایی که بهعلت یکسری اتفاقات تلخ توی زندگیشون ادای ترنسها و همجنسگراها رو درمیارن، ولی به قول علی هیچکدوم از این آدما نمیتونن برای یه مدت طولانی به این نقش ادامه بدن. نمیتونن از غریزهشون دست بکشن. همجنسگراهای واقعی معمولا اهل جلب توجه نیستن و اتفاقا آدمای مظلومیهستن و شاید یکی از همین مجردهای اطرافتون باشن که شما روحتون هم خبر نداره.
گاهی وقتا ما خبر نداریم با ناآگاهیها و قضاوت کردنهامون چه ضربهٔ سنگینی به آدما میزنیم. به این فکر کنیم که این آدما چه خطری برای ما دارن؟ اینکه یه نفر عشق رو از همجنسش میگیره یا غیرهمجنسش چه مشکلی برای ما بوجود میاره؟ اگه علم اثبات کرده این افراد طبیعی هستن و کسی نمیتونه خودش گرایشش رو تغییر بده، پس چه دلیلی داره ما از ادامه پیدا نکردن نسل بشر یا افزایش این افراد نگران باشیم؟ به این فکر کنیم که فقط برای اینکه ما از این گرایش خوشمون نمیاد، داریم یه سری آدم رو محکوم میکنیم به یک عمر تنهایی. این ظلم کوچیکی نیست، هست؟
دوستان پست بعدی راجع به گرایشهای جنسی هست. خیلی وقته میخوام یه پست مفصل بنویسم ولی فرصت نشده. الان که بحثش پیش اومد دیگه همین روزا مینویسمش. هر سؤالی دارید بپرسید که توی همون پست جواب بدم. ممنون🌺
پ.ن: دوستان بخونیدا! دارم از وقت مقالهم میزنم. نیاید بگید طولانی بود نخوندما.
تا حدود ۲.۵ صبح از سردرد خوابم نبرد، بعد تا خوابم خواست عمیق بشه، گربهها دعواشون شد. جییییغ میکشیدنا. لامصبا حسابم نمیبرن از آدم. چند وقت پیش چند تا سگ ولگرد تو کوچه دعواشون شد رفتم با مشت کوبیدم به در، سریع فرار کردن، ولی برای این گربهها خودمو کشتم، آخرش یهبار فقط سر چرخوندن و یه نگاهی انداختن که میگفت: «به تو چه؟ دعوا خونوادگیه. میایم جرت میدیما.» یعنی دلم میخواست دمپایی رو حوالهشون کنم، ولی دیدم نمیشه نصفه شبی برم تو این ظلمات دمپایی رو بیارم. یه داد دیگه زدم، که اینبار گفتن باشه بابا» بعد یه کری ریزی برای هم خوندن و رفتن.
ولی مگه من دیگه خوابم برد! از صبح تا حالا خمارم:(
تعداد صفحات : 0